گفتگو با مهدی غنی پارسا،هنرمند اسدآبادی

مي خوانيم:
- آقاي غني پارسا بفرماييد چطور شد که به سمت هنر رفتيد؟
واقعيتش از کودکي خيلي در جزئيات دقت مي کردم و نقاشي هايي که در کتاب هاي درسي برادران و اقوام مي ديدم برايم بسيار جالب بود و دوست داشتم مثل آنها بکشم. يادم هست در کتابي که بعدها فهميدم کتاب هنرپنجم ابتدايي بوده،نقاشي ايراني- به قول اروپايي ها، مينياتور- از دو آهو در حال جنگ، چاپ کرده بودند که وقتي آنها را ديدم چنان شيفته اش شدم که هنوز کاملاً در ذهنم ثبت شده، باقي مانده است.علاوه بر اين مرحوم مادرم نيز که به صورت مداوم قالي بافي مي کرد و همواره شاگردان زيادي هم داشت، تأثير بسيار زيادي رويم گذاشت و نقشه هاي قالي هميشه برايم جالب و مثل معمايي بودند که بعدها مي شود گفت در قالب هنرِ تذهيب، آنها را کار کردم.
- در چه سني بوديد؟
 هنوز مدرسه نمي رفتم، البته در دوره دبستان هم يکي از معلمانم که جا دارد يادي از او کنم، مرحوم مصطفي قلي خان افشار بود که تأثير فوق العاده اي از او گرفتم. کلاس سوم ابتدايي شاگرد ايشان بودم .يکي از روزها، که خط داشتيم،تخته سياه کلاس را به ايوان کوچک مدرسه آورد و روي يک نيمکت چوبي گذاشت و رويش با خطي بسيار زيبا نوشت :ادب مرد به ز دولت اوست.با اينکه من معني آن را خوب نفهميدم اما زيبايي آن خط براي هميشه در ذهنم باقي ماند و شروع به تقليد کردم و از آن روز به بعد هرجا گچ دستم مي افتاد شروع به خطاطي مي کردم.
- شاگرد استاد علي سجادي هم بوديد؟
 بله اتفاقاً مي خواستم يادآوري کنم سال اول راهنمايي شانس و افتخار بزرگي نصيبم شد و آن اينکه استاد دبير هنر ما شد و اين شاگردي موجب شد تا پس از چند سال به کلاس استاد در انجمن خوشنويسان بروم و مسير زندگيم رقم بخورد.
- چه سالي ؟
متأسفانه يک مقدار دير، سال 1368
- چرا ؟
 ابتدا که اطلاعي از کلاس استاد و انجمن نداشتم و بعد هم مدتي از تحصيل در رزن بودم تا اينکه سال 68 به اسدآباد آمدم و پاييز همان سال به انجمن رفتم و تا سال 70دوره هاي مقدماتي ، خوش و عالي را نزد استاد گذراندم .
ببخشيد گفتيد که مسير زندگيتان در انجمن رقم خورد، اگر ممکن است توضيح بيشتري بدهيد: بله به خاطر اينکه بعد از ديپلم، در کنکور شرکت کردم و گروه آزمايشي هنر را انتخاب کردم تا مسير استادم(استاد علي سجادي) را دنبال کنم يعني دبير هنر شوم واين طورهم شد پا توي کفش استاد گذاشتم البته فقط شغل استاد را تقليد کردم نه هنرش را،اما اين تقليد باعث شد با ساير رشته هاي هنري و اساتيد ديگرهم آشنا بشوم که نمونه اش ادامه دوره خوشنويسي نزد اساتيد ديگر در تهران بود خط نستعليق را پيش استاد علي شيرازي و شکسته را نزد استاد اسرافيل شيرچي در انجمن خوشنويسان تهران و خط ثلث و نسخ و کوفي را در کلاس درس دانشگاه با استاد وحيد جزايري کار کردم. ضمن اينکه آنزمان در انجمن خوشنويسان تهران اساتيد ديگري از جمله استاد فلسفي و بختياري مي آمدند که جسته و گريخته از آنها هم مشق مي گرفتم.ازاستاد مرحوم فتحعلي واشقاني هم مشقهاي زيادي در دوره دانشجويي گرفتم.
- شما علاوه برخوشنويسي دررشته هاي ديگرهم فعاليت داريد ،در مورد آنها هم توضيح بدهيد: درزمينه تذهيب و تشعير هم فعاليت دارم و اين هنر را خيلي دوست دارم.
- ازخوشنويسي بيشتر؟
بيشتر که نه اما فکر مي کنم تمايل بيشتري به اين هنر دارم.
- تذهيب را پيش چه کسي کار کرديد؟
 واقعيتش زمان محصلي تذهيب کار مي کردم و کارهايم هم بيشتر تقليد نقوش حواشي قرآن و ساير کتاب ها و مخصوصاً قالي ها بود جالب است بدانيد اسم اين هنر را آن زمان نمي دانستم. يکي از معلمان کلاس دوم دبيرستانم وقتي در کلاس سوال کرد چه کسي کارهاي هنري انجام مي دهد ؟ و همکلاسي ها من را معرفي کردند، نمونه کارم را ديد،پرسيد اسم اين هنر چيه؟ جوابي نداشتم و با تعجب پرسيد؛ چطوربه اين زيبايي کار مي کني اما اسمش را نمي داني ؟ او به من آموخت كه نام اين هنر زيبا تذهيب است. به هر حال بيشتر خودم کار کردم تا اينکه در دوره دانشجويي فرصتي پيش آمد و مدتي با استاد محمدحسين آقاميري رموز رنگ گذاري و پرداز تذهيب و نگارگري را از ايشان يادگرفتم و استاد راهنماي پايان نامه تحصيلي ام هم ايشان بودند که فرصتي بود که واقعاً کمک زيادي در اين کار نمودند.
- در نمايشگاه هاي شما، که قبلاً برگزار کرديد، هنرهاي ديگري هم بود اشاره نکرديد: بله هنرهاي تجسمي گسترده ترين هنرهاست. مي دانيد که امروزه هنر در سه گروه اصلي تجسمي، نمايشي و موسيقي دسته بندي مي شود، کنجکاوي باعث شده در ساير رشته هاي تجسمي هم گاهي فعاليتي داشته باشم گاهي طراحي و نقاشي کار مي کنم، گاهي اوقات عکاسي و اگر سفارشي باشد؛ گرافيک.
- چرا سفارش؟
خوب هنر گرافيک بيشتر به سفارش مشتري انجام مي شود، بيشتر هنر کاربردي است تا مثل هنرهاي ديگر که بيشتر تزييني و کار دل هنرمند است. مثلاً تا به من سفارش طراحي جلد کتاب يا پوستر و يا آرم ندهند کاري در اين زمينه انجام نميدهم.
- چند نمونه از کارهاي گرافيکي تان که سفارشي بوده را اسم ببريد: مثل آرم دانشگاه سيدجمال الدين که سال90طراحي کردم يا آرم تاکسيراني اسدآباد که سال76 به سفارش واحد تاکسيراني شهرداري انجام دادم و باز آرم خود شهرداري اسدآباد و آرم بيشتر مدارس ، شرکت ها، مؤسسات و نهادهاي ديگر، يا طرح جلد کتاب هاي استاد ابوالقاسمي(غمنامه ي دل و کتاب هويت تاريخي سيدجمال) يا کتاب کليدهاي طلايي آقاي فهلي،کتاب نيايش هاي قرآني آقاي وهيبي و پوستر هاي مختلف که همه به سفارش انجام شده اند.
- از کارهايي که انجام داديد فعاليت هايي که در هنر داشته ايد توضيح بدهيد: در زمينه خوشنويسي،تذهيب و نقاشي که بيشتر به صورت تابلو بوده ،فقط کتابي در زمينه آموزش خط تحريري، سال ها پيش (81) براي دانش آموزان و دانشجويان نوشته بودم که سال گذشته چاپ شد.عکاسي هم که در چند سال گذشته به موضوع ميراث فرهنگي اختصاص دادم و تقريباً همه نقاط اسدآباد ، خود شهر و روستاها را ثبت تصويري نمودم.
- منظوراز ثبت تصويري؟
 از آثار تاريخي، گردشگري و معماري به ويژه روستا ها که معماري و شيوه زندگيشان شديداً در حال تغيير است عکس گرفتم بالاخره نسل هاي آينده نياز به داشتن آگاهي از گذشته خود هستند و چه بسا اگر ثبت نشوند حتي خاطراتشان هم از بين خواهد رفت.همچنان که خيلي از کارهايي که در گذشته در روستاها انجام مي شد مثل قالي بافي، پختن نان، کشاورزي سنتي، سفيد يا قرمز کردن خانه ها  با گِل و ... ديگر در روستاها انجام نمي شود .
- تا آنجا كه من اطلاع دارم شما کارهاي تحقيقاتي هم انجام مي دهيد : بله عرض کردم کنجکاوي کار دست آدم مي دهد البته از يک لحاظ  خوب است چرا که تنوع باعث مي شود که هيچ وقت خسته نشوي. به هر حال علاقه به فرهنگ وهنر فقط انجام دادن فعاليت هاي هنري مثل خط و نقاشي و ... نيست بايد جستجو کني ، مطالعه کني و به اين ترتيب تجربه بيشتري بدست بياروي به قول اساتيد مشق نظري هم داشته باشي. کار مطالعاتي من يک بخش مربوط به فرهنگ عامه(فولکلوريک) شهرستان اسدآباد است که شامل آداب و رسوم، اعتقادات، باورها و ضرب المثل هاي رايج در منطقه اسدآباد، هم لهجه اسدآبادي،هم کردي و هم ترکي که در سال 1379 با مختصري از تاريخ و مشاهير اسدآباد و آثار تاريخي جمع آوري کردم و به عنوان پايان نامه تحصيلي ارائه دادم و امسال مجدداً ويرايش و اطلاعاتش را به روز کردم و بزودي چاپ و تقديم علاقمندان مي شود و بخش ديگر؛ عکس ها و اسناد قديمي شهرستان است که جمع آوري کردم و قسمتي از آنها را در قالب سه نمايشگاه طي سال هاي 89-90-91 -93با عنوان عکس ها و خاطره ها 1و2و3و عکس ها وآثار سيدجمال الدين در معرض ديد عموم قرار دادم .
- آيا بازهم از آن نمونه عکس ها داريد؟
 بله تعداد بسيار زيادي جمع آوري شده است .
- پس چرا ديگر نمايشگاه نمي گذاريد؟
 نمايشگاه کمي تکراري شده بود، بعد از کتابي که عرض کردم بزودي چاپ مي شود ، تصميم دارم عکس ها را در قالب کتابي چاپ و به همشهريان عزيز تقديم کنم.
درمورد فعاليت هاي آموزشي تان توضيح بدهيد: ابتدا که در آموزش و پرورش استخدام شدم، يک سال آموزگار دوره ابتدايي بودم سال بسيار خوبي بود بعد از  ادامه تحصيل، در دوره راهنمايي دبير هنر بودم و بعداً هم به هنرستان رفتم و دروس گرافيک و معماري و گرافيک رايانه اي رشته طراحي صفحات وب را تدريس مي کنم.
- در دانشگاه هم تدريس مي کنيد؟
 بله از سال 1376 با دانشگاه آزاد اسدآباد همکاري دارم و دروس هنر در آنجا تدريس مي کنم. يکسال(88 13)در دانشگاه فرهنگيان همدان، شهيد مقصودي و شهيد باهنر، تذهيب و تشعير تدريس مي کردم. از سال 91هم با دانشگاه علمي کاربردي فرهنگ و هنر اسدآباد ، در تدريس بعضي از دروس هنر همکاري دارم. ناگفته نماند اولين آموزشگاه آزاد هنري در زمينه هنرهاي تجسمي را سال 89 در اسدآباد افتتاح کردم و مدتي در زمينه هاي طراحي و نقاشي، تذهيب، گرافيک، عکاسي،خوشنويسي و تراش نگين کلاس هايي برگزار گرديد اما متأسفانه به دلايل مالي فعلاً تعطيل است.
- چه توصيه اي براي جوانان وعلاقمندان به هنر داريد؟
توصيه ام را اگر قبول کنند مي گويم فرصت ها را از دست ندهند و تا جوان و پر انرژي هستند به يادگيري بپردازند و روحشان را با هنر صيقلي کنند.که فرصت ها خيلي زود از دست خواهد رفت، به قول سعدي : هردم از عمر مي رود نفسي / چون نگه مي کنم نماند بسي / عمر برفست و آفتاب تموز/ اندکي ماند و خواجه قره هنوز.واقعا عمر انسان، با هر نفس و به سرعت آب شدن  برف در ماه مرداد و در مقابل آفتابست .
- ازاينکه وقتتان را به ما داديد ممنونيم.